به گزارش نخست نیوز، دکتر علی خسروشاهی
هر نسل در میانهی بحران زیسته و با بحران بعدی جایگزین شده؛ گویی سرنوشت اقتصاد ایران در تکرار بیپایان بیثباتی نوشتهشده است.در دههی ۳۰، مردم با رؤیای استقلال اقتصادی و ملیشدن نفت زندگی کردند، اما آن رؤیا به کودتا ختم شد. دههی ۴۰ و ۵۰ درگیر اصلاحات ارضی و تورم شد. دههی ۶۰ جنگ همهچیز را بلعید. دههی ۷۰ با نسخههای تعدیل ساختاری و خصوصیسازی نیمبند، سرمایهی ملی را تکهتکه کرد. دههی ۸۰ سرمست دلارهای نفتی بود و دههی ۹۰ زیر آوار تحریم فرو رفت. اکنون در دههی ۱۴۰۰، دیگر حتی رؤیا هم باقی نمانده؛ فقط عادت به بحران.این تاریخ تکرارشونده یک پیام دارد: ما فقط با اقتصاد بیثبات زندگی نمیکنیم، ما به آن عادت کردهایم. بیثباتی اقتصادی از یک وضعیت بیرونی به بخشی از «ناخودآگاه ملی» ما تبدیلشده است. جامعهای که بارها طعم فروپاشی و سقوط قیمت پولش را چشیده، دیگر به هیچ وعدهای اعتماد ندارد. این همان چیزی است که میتوان آن را «سرمایهی روانی ازدسترفته» نامید ، پدیدهای که هیچ اقتصاددانی در گزارشهای رسمی از آن حرفی نمیزند.امروز، تصمیمهای مالی مردم نه بر پایهی منطق، بلکه بر اساس غریزهی بقا گرفته میشود.
مردم پسانداز نمیکنند، چون مطمیناند پول بیارزش میشود. تولید نمیکنند، چون آینده نامعلوم است. ازدواج نمیکنند، چون امنیت اقتصادی ندارند. حتی مهاجرت نه آرزو، بلکه واکنش طبیعی به اضطراب مزمن اقتصادی است.
این وضعیت، ریشهی ناکارآمدی تمام سیاستهای اقتصادی است. چون هر سیاستی حتی بهترینش بر بستری از بیاعتمادی عمومی اجرا میشود.
مردمی که به دولت، به بانک، به قانون و حتی به آینده اعتماد ندارند، با هیچ برنامهی اصلاحی همراه نخواهند شد.
مسوولان سالهاست از «ثبات اقتصادی» سخن میگویند، بیآنکه بفهمند پیشنیاز آن «ثبات روانی» است.
بازسازی اقتصاد ایران نه از بودجه و نفت و صادرات، بلکه از بازگرداندن اعتماد مردم آغاز میشود. تا زمانی که حاکمیت خود را از مردم جدا ببیند و مردم هم آیندهی خود را جدا از کشور تصور کنند، هیچ شاخص مثبتی واقعی نخواهد بود.
اقتصاد ایران بیش از آنکه بیمار از تحریم باشد، بیمار از اضطراب مزمن جمعی است و تا وقتی این بیماری درمان نشود، دلار، تورم، یا رشد اقتصادی فقط آمارهای بیروحی خواهند بود که هیچکس باورشان ندارد.
چرا هیچ کشوری در ایران سرمایهگذاری نمیکند؟






دیدگاهتان را بنویسید