به گزارش نخست نیوز، دکتر علی خسروشاهی_اما چرا با وجود اینکه اتفاق نظر نسبی درخصوص اینکه فساد یکی از معضلات اصلی کشورمان است، وجود دارد و تلاش زیادی نیز برای مبارزه با آن انجام میشود، این موضوع از خود سرسختی نشان میدهد و سالهای طولانی است همچنان روی میز مانده و حتی وقتی کسانی سر کار میآیند که خود را ضد فساد نامیده و اولویت اصلی خویش را مبارزه با آن عنوان میکنند، ایبسا در زمان تصدی آن ها مصادیقی از شدیدتر شدن فساد هم به گوش میرسد!
به نظر میرسد یکی از دلایل مهم این موضوع عدم درک صحیحِ دینامیک موضوع فساد بهویژه توسط سیاستمدارانی است که بسیار در این زمینه سخن میگویند و شعار خود را مبارزه با فساد عنوان میکنند. غالب آن ها با خود فساد که معلولی بیش نیست مواجهه کرده و تلاش میکنند با آن به مقابله و بهاصطلاح به مبارزه بپردازند؛ غافل از آنکه ریشههای بروز فساد پیچیدهتر و سرسختتر از آن است که بتوان از طریق مبارزه مستقیم با آن به کنترل و رفع آن مبادرت کرد.
در اقتصادی که سالانه ،دهها میلیارد دلار رانت نفتی در قالب ارز ترجیحی، انرژی ارزان، مخارج دولت و… به آن تزریق میشود، صدها هزار میلیارد تومان پول چاپ شده و از طریق بدهی دولت و بانکها به بانک مرکزی در اقتصاد به چرخش درمیآید، میلیاردها مترمکعب فراتر از آستانه قابل قبول از ذخایر آبی کشور مصرف میشود، دستگاههای دولتی به بهانه هدایت، نظارت، توسعهگرایی و نظایر آن برای خود رانت خلق کرده و آن را توزیع میکنند و…، معلوم است که فساد سرسخت و فراگیر میشود.
بنابراین مساله فساد به جهت عملی و نه نظری، ربط چندانی به پاکدستی دستاندرکاران امور ندارد و مواجهه با آن نیازمند فهم چرایی خروج فساد از حد متعارف است. باید فساد را از متن به حاشیه برد تا بتوان با آن برخورد کرد. برای به حاشیه بردن فساد باید عوامل زمینهساز آن را شناخت و از بین برد. مبارزه مستقیم با فساد وقتی که در متن است نه حاشیه، نهتنها به نتیجهای نمیرسد، بلکه ممکن است وضعیت فساد را بدتر هم کند.
دیدگاهتان را بنویسید